کوهنوردی
در زمستان از کوه سقوط کرد؛ در اثنای سقوط، طنابش به جایی گیر کرد و بین زمین و
آسمان معلق ماند. ندای از درونش او را به توکل کردن بر خدای متعال فرا خواند و او
با این فکر، منتظر الهام بود. از سوی خداوند به وی الهام شد که بندهایت را ببر.
کوهنورد
با خود گفت: اگر بندها را ببرم، سقوط می کنم و می میرم، لذا بندها را نبرید. فردای
آن روز روزنامه ها نوشتند: «کوهنوردی در حالی که طنابش به درختی گیر کرده و تنها
دو متر با زمین فاصله داشت، بر اثر سرما و یخبندان مرد!»
«فَتَوَکَّل
علی اللهِ اِنَّ اللهَ یحِبُ المُتِوَکِّلینَ» (آل عِمران، 159)
:: مرتبط با:
اطلاعات عمومی ,
حکایت های ناب ,
:: برچسبها:
سقوط ,
کوهنورد ,
حکایت های ناب اخلاقی ,
روزنامه ها ,
خبر ,
توکل به خدا ,
داستانی درباره توکل کردن ,
:: لینک های مرتبط:
سلطان محمود خر کیه؟! ,
پول با برکت ,
پند کلاه نمدی ,